ایام غمبار و حزن آلود سیاهترین و کثیف ترین ظلم تاریخ و مادر جنایت عاشورا بر منتقم خون بناحق ریخته شده شان تسلیت باد. --------------------------------------------------------- ---------------------------------------------------------
سلام مادر! سلام بر قلب خسته ات، سلام بر بدن مجروحت، سلام بر صورت نیلی از سیلی ات، سلام بر دستان ورم کرده ات، سلام بر پیکر آزرده ات، سلام بر تو ای مهربان ترین مادر دنیا. بله! پسرت - فرزند ناخلفت - با تو سخن می گوید، همو که بسیار تو را دوست می دارد، (هرچند که با اعمالش آزارت داده)، همو که محبتت را در دلش نهادی، همو که به اسم زیبای تو، هم حساس است، همو که می خواست بر غمهایت بمیرد و نشد و متأسفانه هنوز زنده است، همو که دوست دارد خوب باشد و فرزند خوبی برای این نازنین مادر، باشد ولی هنوز نتوانسته. همیشه از راه دور با تو سخن می گفت، اما حال به پشت درب خانه ات آمده و دق الباب می کند، راهش نمی دهی مادر؟؟؟!!!
از راه دوری آمده، بسیار بیراهه رفته، ولی اکنون پشت درب خانه توست. همان خانه ای که جبریل ملک، بی اجازه وارد آن نمی شد، (هرچند که عده ای وارد شدند)، همان خانه ای که ندای "اِنَّما یُریدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرّجسَ اَهلَ البَیتِ وَ یُطَهِّرَکُم تَطهیراً"ی رسول الله(ص) را بسیار بر خود شنیده؛ همان خانه ای که آخرین منزل خداحافظی پدر و اولین آن، اینجا بود؛ همان خانه ای که ملائک، حتی بعد از حضرت پدر(ص) هم در آن آمد و شد داشتند؛ همان خانه ای که صدای دستاس کردن تو را در خود دارد؛ همان خانه ای که نورانی ترین ستارگان کهکشانها، بر نور محرابش، وقتی که به نماز می ایستادی، غبطه می خوردند؛ (و چه نمازی بود!!!) و همان خانه ای که گرگها و کفتارها به آن هجوم آوردند؛ همان خانه ای که بزرگترین و بلکه کثیف ترین و سیاه ترین ظلم تاریخ، در آن به وقوع پیوست؛ همان خانه ای که عده ای تنها چند روز، بله! چند روز، (نه چند ماه و چند سال) بعد از رفتن حضرت پدر(ص) آمدند و نه برای تسلیت و سر سلامتی دادن، بلکه آمدند که بر "مَا اَجرِیَ اِلّا عَلَی اللهِ ....." جامه عمل بپوشانند و اجر 23 سال زحمت پیامبر(ص) را بدهند؛ (و چه خوب دادند!!!!!!) و چه خوب دادند که تا مدتها، آثار آن روی در و دیوار خانه، باعث زجر حَسنین و دق کردن زینبین شد..... بله! و الان من پشت درب این خانه ام ......
چهارشنبه 17 مرداد 86 مسجد النبی(ص) - پشت درب خانه حضرت زهراء(س) محسن
احادیث پیرامون سقیفه و شهادت حضرت محسن زیاده، ولی اینجا فقط یه جمله از ابن ابی الحدید معتزلی که شارح سنی نهج البلاغه است، می آرم. ابن ابی الحدید در ج 14 شرح نهج البلاغه صفحه 193 می گه: اِنّ رسول الله(ص) لَو کانَ حَیّا لأباحَ دَم مَن رَوّع فاطمه حتی اَلقَت ذا بطنها... اگر پیامبر(ص) زنده بود، خون آن کسی را که فاطمه(س) را به وحشت انداخت، بطوریکه محسنش را سقط کرد، مباح اعلام می کرد.....
پرسد به حشر زهراء(س): آن دشمن دنی کو؟ در دوزخ افکنیــدش! زنجیــــر آهنــی کــو؟ پس رو کند به سادت، کز نسل پاک اویند پرسد به گریه: هیهات! سادات محسنی کو؟!!
علی (ع) به عمر فرمود: (در زمان مهدی-عج) همان آتشی را می آورند که بر در خانه ام برای سوزاندن من و فاطمه دختر پیامبر و دو پسرم حسن و حسین و دو دخترم زینب و ام کلثوم برافروختید؛ و بعد با همان آتش تو و ابوبکر را می سوزانند.
جهت فرج منتقم خون اهل بیت(ع) صلوات دعااااااااااااااااااا یازهراء
|