• وبلاگ : .: حرف دل :.
  • يادداشت : نامه اي به دوكوهه ...
  • نظرات : 4 خصوصي ، 38 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام عزيز.
    سلام بر کسي که حرمتش شکسته شد.
    "زيارت ناحيه مقدسه"

    مادر و رقيه که در آغوش هم مي گريستند، صداي پُر سوز جواني را که روي تخت دراز کشيد بود و نوحه مي خواند و مي گريست را شنيدند، رقيه و مادرش به هم نگاه کردند، ريزش اشک بر گونه هاشان شدت گرفت، اما اين اشک دوم، اشک شوق بود. شوق آنکه، رضا به حالت طبيعي خود بازگشت.

    يه داستان کوتاه و اشکي براي تو عزيز.منتظر نظر زيبا و حضور صميمي ات.
    از وبتون بهره مند شدم و خوشحالم که مي دانيد، بايد باشيد. ياعلي مدد.